در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم بازپس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد بر وصف جهان جز دل حسرت کش ما نیست آن شمع که می سوزد وپروانه ندارد گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی ؟ گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد در انجمن عقل فروشان ننهم پای دیوانه سرصحبت فرزانه ندارد تا چندکنی قصه زاسکندودارا ده روزه عمراین همه افسانه ندارد
نظر شما چیه؟